سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ادبی وشاعرانه
پنج شنبه 90 مرداد 13 :: 8:49 صبح ::  نویسنده : فریبرز

سلام

هرچه میخواهم زبان را در کام نگه دارم نمیتوانم

عجب جذبه ای دارد   عشق مخلص کلام را از زبان عاشق  کل میگویم 

------------------------------------------------------------

اگر تو عاشق عشقی وعشق را جویا

خنجر تیز و ببر گلوی حیا

بدانک سد عظیم است در  روش ناموس

حدیث بی غرض است این قبول کن به صفا

هزار گونه جنون از چه  کرد آن مجنون

هزار شید برآورد آن گزین شیدا

گهی قبایش در ید  وگهی به کوه دو ید

گهی ززهر چشید وگهی گزید فنا

چوعنکبوت چنان صید زفت گرفت

ببین چه صید کند دام ربی الاعلی

چوعشق چهره لیلی  بدان ارزید

چگونه باشد اسری به عبده لیلا

ندیده ای تو  دواوین  ویسه و رامین

نخوانده ای تو حکایات  وامق  و  عذرا

تو جامه گرد کنی تا ز آب تر نشود

هزار غوطه ترا خورد نیست در دریا

طریق عشق همه مستی آمدو پستی

که سیل پست رود کی رود بالا

میان حلقه عشاق چو نگین باشی

اگر تو حلق به گوش تکینی ای مولا

چنانک حلقه به گوش است روح را اعضا

بیا بگو چه زیان کرد خاک از این پیوند

چه لطفها که نکردست عقل با اجزا

دهل  به زیر گلیم نشاید ای پسر نشاید زد

علم بزن چو دلیران میانه صحرا

به گوش جان بشنو از غریو مشتاقان

هزار غلغله درجو گنبد خضرا

چو بر گشاید بند قبا زمستی عشق

تو های وهوی ملک بین وحیرت حورا

چه اضطراب که بالا  و   زیر  عالم  راست

ز عشق کو ست منزه  ز ز یر  واز بالا

چو آفتاب بر آمد کجا بماند شب

رسید جیش عنایت کجا بماند عنا

خموش کردم ای جان  جان  جان  تو بگو

که ذره ذره زعشق رخ تو شد گویا

"دیوان شمس تبریزی  213" 

از عشق ندیدم سخنی خوشتر  وز راه عاشقی ندیدم راهی سخت تر

اما راهی را که باعقل هفتاد سال میتوان پیمود با عشق یک روزه میتوان رفت




موضوع مطلب :